Thursday, March 5, 2009

نوشته ی امیر حسین محمدی فرد

كودكان كار! بردگان ازران قيمت نظام سرمايه داري!قاليبافان و كارگران كوچك كوره پز خانه ها،آنها كه فرياد نابالغ شان در ميان هياهوي كار و ماشين گم مي شود و تجربه سال هاي آينده را،اكنون در سنين كودكي با دست ها و شانه هاي خود،تجربه مي كنند.دست هاي نحيف و پينه بسته،چهره هاي آفتاب سوخته كه نشان از رنج و كار سخت دارد و حاكي از پيوستن به خيل عظيم زحمت كشان و استثمار شوندگان است.كودكاني كه به خيابان ها و كار گاه ها رو مي آورند تا زندگي خود را با تحقير ، ضرب و شتم و تجاوز ادامه دهند. كودكاني كه به جاي تحصيل و شادي ، طعم تلخ زودرس بردگي را تجربه مي كنند.كودكان كار در همه ي كشورها هستند . از آمريكا تا ايران . در كارخانه و مزرعه . در كارگاه قالي باقي و خياطي ، به كاري دشوار و طولاني مشغول اند به اميد آنكه گامي كوچك از فقر و تنگدستي فاصله گيرند. اين بردگان كوچك بيشترين ساعات روز را كار مي كنند ، از نفس مي افتند تا نظام سرمايه داري جان بگيرند. سود براي سرمايه ، بردگي كودكان را در دنياي معاصر رواج داده و اين پديده ي شرم آور را بنا به منفعت خود در هاله اي از ابهام نگه داشته و به يك امر پذيرفته شده تبديل كرده است. كودكان كار پديده اي نيست كه تنها در جهان سوم و يا كشورهاي به اصطلاح در حال توسعه ، وجود داشته باشد، هر جامعه اي كه نظام طبقاتي بر آن حاكم باشد و در هر جايي كه تلاش براي زنده ماندن و فقر ديده مي شود ، آنان را نيز مي توان ديد حتي در كشورهاي پيشرفته !سازمان بين المللي كار ، تعداد اين كارگران خردسال را حدود دويست و چهل و شش ميليون نفر تخمين زده است.(البته آمارهاي منتشر شده در برگيرنده ي كل جمعيت اين پديده نيست.) به عبارت ديگر از هر صد كودك ، شانزده نفر كودك كار هستند كه دوازده نفر از آنها در بدترين شرايط زندگي مي كنندو به طور معمول روزي دوازده تا چهارده ساعت كار مي كنند. بيش از نيمي از آنها هرگز از فقر رها نمي شوند و آسيب هاي جسمي و رواني ناشي از كارهاي سخت و طولاني را تا آخر عمر به همراه دارند.اين كارگران كوچك در اندونزي ، توتون ، در برزيل ، قهوه ، در سري لانكا ، چاي مي كارند. در تايلند لباس مي دوزند ، و در ايران قالي مي بافند. در انگليس از هر پنج اتفاقي كه در محيط كار مي افتد و به مرگ منجر مي شود يك مورد مربوط به كودكان كار است . در ايتاليا ، سيصد تا پانصد هزار كارگر خردسال در صنعت پارچه بافي و چرم دوزي به كار اشتغال دارند. در آمريكا ، اين كشور پيشرفته ي صنعتي و مدعي دموكراسي ! صدها هزار كودك به واكس زدن كفش ، شستن ماشين ، فروختن روزنامه و كاركردن در كارگاه هاي صنعتي مزارع پنبه اشتغال دارند. در ايران طبق آمارهاي رسمي ، يك و نيم درصد از جمعيت شاغلين را كودكان بين شانزده و پانزده سال تشكيل مي دهند.كودكان كار ، اعضاي خانواده هايي هستند كه به علت در آمد پايين والدينشان با فقر دست و پنجه نرم مي كنند. تبييني كه توجيه كنندگان نظام سرمايه داري از پديده ي كودكان كار ارائه مي دهند اين است كه كودكان كار به علت فقر خانواده هايشان مجبور به كار مي شوند و كار كردن آنها به كاهش فقر و زندگي بهتر خانواده هايشان خواهد شد ! اما مسئله اي كه در اين تبيين ناديده گرفته مي شود اين است كه كودكان كار براي رهايي از چنگال فقر ، به بردگي دائمي مزدي گرفتار مي شوند و محكوم مي گردند كه براي بهبود شرايط نامناسب زندگي تن به استثمار دهند. واقعيت امر اين است كه انباشت سرمايه كه شرط اساسي بقاي طبقه ي بور‍ژوازي است – به تبع آن توزيع نابرابر ثروت در جامعه ، فقر را براي انسانها به ارمغان مي آورند و تنها در آمد پايين خانواده ي كودكان نيست كه آنها را به كار مزدي وا مي دارد بلكه وجود نظام سرمايه داري مبتني بر سودآوري است كه ترجيح مي دهد نيروي كار ارزان كودكان را به خدمت بگيرد و بنا به شرايط اقتصادي و سن كم انها ، دست مزد كمتري بپردازد ، ساعات بيشتري را از آنان كار بكشد و كمترين تعهدي را در قبال آنها نپذيرد و در نتيجه رقابتي تفرقه انگيز را در ميان صفوف كارگران دامن مي زند كه اين پروسه در نهايت به بيكاري و اخراج كارگران بزرگسال و فقر والدين كودكان كار مي انجامد. به اعتبار اين همه ، نظام سرمايه داري حيات خود را تنظيم مي كند ، بدون واهمه از اين كه اعتراضي در برابر اين يورش سازمان يابد. واقعيت پديده ي كودكان كار و خانواده هايشان اين است كه كار كودكان بر اين دايره ي بسته ي فقر نقطه ي پاياني نخواهد گذاشت.كار كودكان اشكال گوناگوني دارد از اشتغال در كارخانه ها و كارگاه هاي صنعتي گرفته تا قالي بافي و خدمتكاري :كار خانگي - مشكل مي توان در گزارشات و آمارهاي رسمي دولت ها از تعداد كودكاني كه به كار خانگي ( خدمتكاري) مشغول اند مطلع شد. آنها معمولا كارگر به حساب نمي آيند . نوع زندگي اين كودكان ، دوران كهن برده داري را تداعي مي كنند . كودكان كارگر خانگي را در همه ي كشورها مي توان مشاهده كرد. ميانگين سن كودكان خدمتكار دوازده تا هفده سال است . شركت هاي بزرگ استخدام و انتقال كارگران خانگي ، در ازاي دريافت مبالغي از شيوخ عرب حاشيه نشين خليج فارس ، دختران زير پانزده سال خانواده هاي فقير كشورهاي جهان سوم را ، به منظور كار خانگي استخدام مي كنند و هر آن ممكن است به ميل ارباب خانه در معرض تجاوز و آزار جنسي قرار گيرند.كار در نظام خانواده – اين شكل از كار كودكان ، معمولا در صنعت كشاورزي و دامداري ديده مي شوند. كودكاني كه در مزرعه و دامداري خانوادگي اشتغال دارند مسلما از اين بابت پولي دريافت نمي كنند. آنها به فراخور گذران زندگي سخت خود ، پا به پاي اعضاي خانواده كار مي كنند . كاري كه غالبا نسل به نسل ادامه مي يابد و تكرار نمي شود.بردگي مدرن – در عصر تمدن ! سرمايه داري و برقراري ِ بازار ِ آزاد ، بردگي مدرن كودكان ( صنعت سكس) ، به يكي از سودآور ترين معاملات سرمايه داري جهاني تبديل شده است. براساس اعلام ِ سازمان جهاني كار ، يك سوم از دويست و چهل و شش ميليون كودكان كار در جهان را كودكاني كه به تن فروشي اشتغال دارند تشكيل مي دهند .كار در كارگاه هاي صنعتي – انواع كار كودكان در كارگاه ها و كارخانه هاي متعدد است. كار در كارخانه هاي چرم دوزي ايتاليا ، كبريت سازي هندوستان و كارگاه هاي قالي بافي و كوره پزخانه ها در ايران . فضاي بسته و نبود دستگاه تهويه در محيط كار ، نبود وسايل ايمني مناسب و تماس دائم با مواد شيميايي سبب آسيب هاي شديد جسمي كودكان كار مي شود. در بنگلادش ، سي در صد ِ كل كارگران صنعت راه سازي و ساختمان سازي را كارگران تشكيل مي دهند. در چين ، كودكان سيزده ساله در كارخانه هاي كفش نايكو ريبوك ، روزي هفده ساعت كار مي كنند و حقوقي معادل دو دلار دريافت مي كنند.كودكان خياباني – برخي از كودكاني كه به كار خياباني مشغول اند ، ضمن كار به تحصيل نيز مي پردازند و معمولا سالهاي اوليه آموزش را طي مي كنند. كودكان خياباني در سطح شهر كفش واكس مي زنند ، گل مي فروشند ، بسته هاي بارهاي مغازه داران و مشتريان را جابجا مي كنند تا معاش خود و خانواده هايشان را تامين كنند. در تهر ان ، در منطقه ، پامنار ، عمده ي كاري كه كودكان كارگر خياباني به آن مشغول اند ، باربري است . اين كودكان همراه والدين خود و يا به تنهايي بسته ها و كارتن هاي مغازه ها را در انبارها جابجا مي كنند. در سائوپلوي برزيل ، هل دادن سبدهاي چرخ دار خريد در سوپرماركت ها ، دلپذيرترين كار خياباني است.در ايران شرايط زندگي كودكان كارگر بهتر از ديگر نقاط جهان نيست. صدها هزار كودك كارگر ، در سخت ترين شرايط به كار مزدي مشغول اند . در چهار راه ها و ميدان ها ، پشت بساط دست فروشي فرياد مي كشند تا مشتري جذب كنند. در بازار ميوه و بازار بزرگ تهران ، در مقابل دستمزد ناچيز بارهاي مشتريان را حمل مي كنند. بسياري از آنها در كارگاه هاي در و پنجره سازي كار مي كنند و دوران تحصيل و تفريح خود را با سيمان و تراشه هاي آهن سپري مي كنند. ده ها هزار كودك در كوره پزخانه ها ساعت هاي طولاني كار مي كنندو در معرض خطر جسمي قرار مي گيرند. در ايران ، كودكان در عرصه ي توليد خانگي چون حصير بافي و قالي بافي و بسياري از مشاغل ديگر از سنين هفت سالگي كار خود را شروع مي كنند. دختران كودكي كه بوته هاي قالي را گره مي زنند و چشم هاي خود را روي گل هاي قالي جا مي گذارند. در استان فارس چهل و پنج هزار دار قالي برپاست و در خوي بيست و يك هزار نفر پاي سه هزار دار قالي به كار مشغول اند و در ناحيه ي افشار كردستان بيش از سي و پنج هزار زن و كودك پشت دارهاي قالي مي نشينند. آمار دقيقي از ميزان كودكان كار در ايران وجود ندارد اما طبق گزارش مركز آمار ايران در سال 1375 ، بيش از يك و نيم درصد از جمعيت شاغل ايران را كودكان كار تشكيل مي دهند و براساس مديريت و برنامه ريزي سيصد و هشتاد هزار كودك ده تا چهارده ساله در سراسر كشور كار ثابت دارند و حدود سيصد و هفتاد هزار كودك در همين سن به عنوان كارگر فصلي مشغول به كارند.نيروي كار ارزان و مطيع كودكان كار ، منبع مهمي براي سودآوري نظام سرمايه داري به شمار مي رود. و تصور چشم پوشي از آن ، تنها نشانه ي توهم نسبت به ماهيت سودجويانه و استثمارگرانه ي نظام سرمايه داري است. نظام سرمايه داري فقط براي كاهش فشار افكار عمومي و هراس از پا گرفتن جنبشي راديكال عليه بردگي كودكان است كه اصلاحاتي را از طريق سازمان ها و نهادهاي بين المللي خود ارائه مي دهد كه البته ناپايدار بوده و دوباره با برقراري توازن قوا به فراموشي سپرده مي شوند و يا در برخي از كشورها هرگز اجرا نمي شوند. البته بديهي است كه از هر اقدام مثبتي كه در جهت بهبود زندگي كودكان چون ممنوعيت كار آنها ، آموزش و بهداشت رايگان و اجباري و هر حركتي كه در مسير ايجاد شرايط مناسب و انساني براي آنان صورت گيرد بايد حمايت شود اما نبايد ناديده گرفت كه علي رغم تاثير فعاليت هايي كه نهادها و كنوانسيون هايي كه در چارچوب نظام سرمايه داري برزندكي بخش كوچكي از كودكان كار مي گذرد هرگز دست به ريشه ي اين پديده ي غيرانساني كه زاييده ي مناسب توليد نظام سرمايه داري است ، نخواهند برد. به طور كل اين اقدامات اساسا به بردگي كودكان كار پايان نمي دهد بلكه با كاهش فشار افكار عمومي شرايط را براي استثمار دوباره قابل پذيرش مي كند. بيشتر فعاليت هاي اين سازمان ها و نهادها كه براي پيشبرد اصلاحات كوچك محدود صورت مي گيرند به همكاري با دولتهاي نظام سرمايه داري ، معطوف مي شوند و در عمل صد راه شكل گرفتن جنبش هاي اجتماعي راديكال مي شوند. يونيسف و ديگر سازمان ها ، نظير سازمان نجات كودك ، كمك هاي مادي و حمايت هاي خود را در اختيار دولت هاي نظام سرمايه داري چون ايران قرار مي دهد و در حقيقت به بوجود آورندگان اين پديده كمك مي كند. اين تلاش هاي رندانه ي بور‍ژوازي تنها به خاطر جلوگيري از خطر هژموني رهبري راديكال براي سرنگوني نظام سلطه ي بورژوازي انجام مي شود. از آنجايي كه قانون اساسي سرمايه داري ، قانون سود است ! اين معادلات و قوانين به جاي آنكه ابزاري براي رفع ستم عليه كودكان كار باشد ، نگفته پيداست كه به توهم نسبت به دولت هاي نظام سرمايه داري دامن زده و دست بور‍ژوازي براي بهره كشي و استثمار باز مي گذارد . نه تنها سير مبارزه عليه بردگي مزدي كودكان كه كل تاريخ مبارزه ي طبقاتي ، نشان مي دهد در صورت عدم حضور جنبش كارگري با افق راديكال – برعرصه مبارزه براي برقراري جامعه ي آزاد و برابر – هيچ تضميني براي پايان دادن به بردگي مزدي و ايجاد مناسبات انساني وجود نخواهد داشت

Wednesday, March 4, 2009

برای رفقای زندانی


در شهر من ستمگران
شب ظلمت را بیدار می کنند
در شهر من ناله و فریاد بی قرارانه بیداد می کند
در شهر من نطفه های کلام،خون را آزاد می کنند
در شهر من، دستهای زنان سیا ه، بخت دختران را ناکام می کنند
در شهر من، دستهای مردان سبز،هجله های پسران را تاراج می کنند
در شهر من، خون سرخ ، جای سبزه ها ی سبز را اشغال می کنند
در شهر من ، چماق ها جای منطق ها را پر می کنند
در شهر من امشب ، لگد ها مادران را داغدار می کنند
در شهر من امشب،شکنجه گاه ها هم فریاد می کنند
در شهر من امشب،سیلی ها جای لبخند،صورت دختران آفتاب را شاداب می کنند
در شهر من امشب ، زبان های آزادی به جای کلام ،فریاد می کنند
در شهر من امشب ،شکنجه ها جای باد،گیسوی دختران را بی تاب می کنند
در شهر من شاید ،هنوز درختی جوانه هایش را به باغ امیدوار می کند
اما،در شهر من شاید دیگر کسی صورت خورشیدکان را نبیند
و باز هم اما ، خوب می دانم که در شهر من هنوز گنجشکها برای آشیان خود فریاد می کنند....